ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
کجایی عشق من ...
حال و روز خوبی ندارم این روزا
کاش بودی خیلی دلم هواتو کرده
کاش برگردی تا شادی و آرامش به زندگیه من برگرده
بیا عشقم بیا که جات خیلی خالیه اینقدر که حتی دیگه شعرم هم نمیاد و دیگه حال و توانی واسه شعر گفتن ندارم و خیلی وقتها با صرف کلی زمان برات شعر می گم
آره هنوزم برات شعر می گم کجایی که دوباره برق چشمات و ببینم وقتی شعر هامو برات می خونم :(
جات خیلی خالیه جونیه من .... خیلی خالیه ...
تنها ؛ تویی تو که می تپی به نبض این رهایی
تو فارق از وفور سایه هایی
باز آ که جز تو جهان من حقیقتی ندارد
تو می روی که ابر غم ببارد
به سمت ماندن ات راهی نمیشوی چرا
آشوبم آرامشم تویی
به هر ترانه ای سر میکشم تویی
سحر اضافه کن به فهم آسمانم
آشوبم آرامشم تویی
به هر ترانه ای سر میکشم تویی
بیا که بی تو من غم تو صد خزانم
بگذار بگویم که از سراب این آب بریدم
من از عطش ترانه آفریدم
به سمت ماندنت راهی نمی شوی چرا
گاهی ستاره هدیه کن به مشت پوچ شب ها
شمرده تر بگو با من حروف رفتنت
تا من بگیرم از دلت همه بهانه ها را
آشوبم آرامشم تویی
به هر ترانه ای سر میکشم تویی
سحر اضافه کن به فهم آسمانم
آشوبم آرامشم تویی
به هر ترانه ای سر میکشم تویی
بیا که بی تو من غم تو صد خزانم
هـمـیـشه دعـا کـنـیـد...
چـشـمـانـی داشـتـه بـاشـیـد
کـه بـهـتـریـن هـا را در آدم ها بـبـیـنـد
قـلـبـی ،کـه خـطـاکـار تـریـن هـا را بـبـخـشـد
ذهـنـی ،کـه بـدیـهـا را فـرامـوش کـنـد
و روحـی کـه هـیـچـگـاه
"ایـمـانـش بـه خـدا را از دسـت نـدهـد" . . .