امروز عجب روزی بود
توی خیابون داشتم می رفتم و یهو برگشتم
از پشتم رد شد توی ماشین بود
تمام بدنم سر شده بود
حالم عوض شد
نمیدونستم باید چیکار کنم
تو همونیکه نبودن با تو یک نفس توی هر لحظه حراسه منه
سرعشق تو به مرگ خودم راضی شدم آخه این مردن رها شدنه
حالا ببین با نبودنت اوضام چطوریه :(
جات خیلی خالیه :(