برای عشقم....

روزی این وب سایت برای این درست شد که خواستم صدام به گوش عشقم برسه تا برگرده اما داستان های عاشقی انگار داستان های جداییه ....

برای عشقم....

روزی این وب سایت برای این درست شد که خواستم صدام به گوش عشقم برسه تا برگرده اما داستان های عاشقی انگار داستان های جداییه ....

ثانیه های روزانه ...

چقدر سخته تشخیص درست و نادرست.

چقدر سخته محکوم باشی به صادق بودن و این صادق بودن برای ادمها نقطه ضعفت حساب بیاد

ادمها می خوان دروغ بشنون مشکل اینه که تو میخوای راست بگی.



دلم حال و هوای عجیبی داره، هر روز یه تجربه متفاوت از زندگی

هر روز یادگیری از زندگی، معلوم نمیشه کی میخوایم یاد بگیریم رفتار درستمون و کار درست چیه

هر چقدر هم جلوتر میریم سخت تر و سخت تر میشه


یه موقع ها دلم می خواد تکیه بدم و خیالم راحت باشه از اینکه یکی هست

کاش خدا قابل لمس بود

دلم بغلشو میخواد تا بتونه با ثانیه ای توی روزانه هام ارامش ساعت های زندگی خودم رو پیدا کنم


دلم برای خدامم تنگ شده فکر می کنم اینقدر که اون بمن نزدیکه من به اون نزدیک نیستم

اون منو پیدا کرد و من گمش کردم


خدایا از حال و روزم خبر داری ممنونم که هستی



عشق تو و بازهم عشق تو ..

به هر جا رسیدم به عشق تو بود

کنار تو هرچی بگی داشتم


ببین پای تاوان عشقم بتو

عجب حسرتی تو دلم کاشتم


و باز هم تکرار و تکرار

و باز هم درد نبودنت و باز هم من و دلتنگی

دیگه باید عکس بگیرم از خودم

بگم من و دلتنگی همین الان یهویی :(



نرو خواهش می کنم ...

چقدر سخته بخوای و نشه

چقدر سخته بخوای بودن کسی و اما نتونی

چقدر سخته این روزای بدون تو


یادته می گفتی میری و بدون من هیچیت نمیشه؟

اینطوی بنظر میاد این توییکه هیچیت نشده شایدم شده و ....



خدایا یعنی اونم مثل منه؟ یعنی دلش تنگ نمیشه؟؟؟

آخه مگه میشه با یه نفر ثانیه به ثانیه زندگیت رو بگذرونی و ....


دیروز یکی ازم پرسید حاظری هر چی توی این مدت ساختیو از دست بدیو و اون برگرده با قطعیت کامل گفتم اره


میدونی چرا؟

اون موقع که تو بودی هیچی نداشتم و همه چی داشتم

الان همه چی دارم و هیچی ندارم 

چون تورو داشتم همه چی داشتم


کاش بودی :(


یه بهونه ....

دلم بهونه میگیره بهونه بودنت و داشتنت


دلم بهونه گیر شدی می بینی

چرا این روزا بیشتر از قبل نبودنت رو می فهمم و دلم می خواد بودی؟

خیلی وقته دلم روز خوش و استراحت نداشته

خیلی وقته آرامش هاییکه با تو دارم رو ندارم

خیلی وقته تورو هم ندارم


هنوزم وقتی گوشیم زنگ میخوره میگم خدایا یعنی ممکنه خودش باشه؟

هنوزم امیدوارم یه روزی اینقدر دلت برام تنگ بشه که بهم زنگ بزنی


با این حال و روز کی توانایی اینو داره که جای تورو بگیره؟

اره تو رفتی و رفتنت خیلی چیزا بهم داد

یکیشم تنهایی



کوچه های شهر

امروز کوچه های شهر بوی تورو میدن

شایدم همیشه این بو بوده و من نمیشنیدم

شایدم من خیالاتی شدم


اره خیالاتی شدم

چون خلیلی وقته که دارم با خیال تو زندگی می کنم


نمیدونم تو چه حالی هستی اما همیشه توی اوج دلتنگیو و خستگیام از خدا خواستم تو خوب باشی


کاش بودی فقط همین